آیا تا به حال فکر کردهایم که فشن چیست و چه کارکردی در جامعه دارد؟ و آیا فشن، فقط لباس پوشیدن است وتمام؟ فرق بین فشن و استایل چیست؟ آیا هرگز به معنای پنهانی که فشن دارد، اندیشیدیم؟ یا اصلا فرق بین فشن و "فشن" چیست. در این مقاله قرار است خیلی کوتاه دربارهی فشن و ارتباطش با فرهنگ بخوانیم. با مجله مد برندکده همراه باشید.
فشن چیست؟
معمولا فشن با واژهی دیگری همچون صنعت شناخته میشود. البته که فشن تجارتی بینالمللیست و در ابعادی گسترده میتواند موج اقتصادی را تغییر دهد. اما کلمهی "فشن" چیزی مردمیتر را هم به خاطر میآورد، چیزی شبیه به استایل که با زمان و حال حاضر ((Zeitgeist درگیر است. چه چیزی در این فشن نهفته است که همه جا و هرزمان آن را به ترندهایی در اجتماع، سیاست و هنر ربط میدهند و دربارهاش بحثها و جدلها میکنند. پیشبینی کنندههایی مانند WGSN و دیگران که آیندهی ترندها را به چالش میکشند، نگاه متمرکزی بر آنچه در دل فرهنگ و جامعه اتفاق میافتد، دارند. آنچه که گاه باعث ملیگرایی بیشتر میشود و یا نوسانات اقتصادی را رقم میزند، میتواند ارتباط مستقیمی با طول دامن و لباسهای سیلوئت داشته باشد. لباسهایی که میپوشیم، نشاندهندهی هویت و از همه مهمتر خواستههایمان است.
اما فشن میتواند هنر نیز محسوب شود. خیلی از موزهها در سرتاسر دنیا میزبان انستیتیوهای لباس هستند که به گونهای زمینه را برای هنری کردن مبحث فشن باز میکنند. موزهی ویکتوریا و آلبرت (Viktoria & Albert) و موزهی هنر متروپولیتن همواره نمایشگاههای فشن را میزبانی میکنند. برای نمونه، مجموعهی زیبای وحشی (Savage Beauty) الکساندر مککویین در سال ۲۰۱۱ به نمایش گذاشته شد که توانست مخاطبان زیادی جذب کند؛ حتی مخاطبان اهل هنر.
از اولین مجموعه تا همین اواخر، نمایشگاه همیشه قصد داشته که فشن را مانند هر هنر دیگری معرفی کند و وجه داستانسرایی و مفهومگراییاش را برای مخاطبان جا بیندازد. استقبال از نمایشگاههای فشن به قدری زیاد بود که برای مثال نمایش بیوههای کالدن (The Widows of Culloden) به یکی از پرمخاطبترین و مهمترین نمایشهای موزهی ویکتوریا و آلبرت تبدیل شد.
فشن و فرهنگ
لباسهای ما همگی در تار و پود تاریخ و میراثمان تنیده شدهاند و بواسطهی همین رابطه با گذشته، فرهنگ نقش مهمی ایفا میکند. جشنوارهی گلستونبری در سال 2015 فروش روسریهای بومی آمریکا را به خاطر شکایت Change.org مبنی بر از بین رفتن بومیگرایی، ممنوع کرد. همین مساله آرام آرام تبدیل به بخشی از جریان بزرگی شد که در آن افراد اعتقاد داشتند "فرهنگشان نباید مانند لباس بر تن افراد دیگر پوشیده شود"، مخصوصا اگر تنها برای زیبایی ظاهرشان باشد.
نمونهی دیگر، دوراگ(Dorag) است که از دل جامعهی آمریکایی-آفریقایی بیرون آمده و برای مراقبت از استایل مو استفاده میشود و همزمان نشاندهندهی تجربهی فرهنگی خاص خودشان است. حالا میتوان فهمید که چرا سلبریتی مانند کایلی جنر برای نشان دادن اعتراضش از چیزی شبیه به دوراگ استفاده کرده است.
لباس فقط آن مادهای نیست که برای تولیدش به کار رفته، بلکه حرفهای زیادی از تجربهی زندگی، مبارزات و پیروزیها و همچنین شکستها دارد. لباسهای تنمان، قصههایی از فرهنگ و میراثمان میگویند. سنت وارد خلاقیت و ساختار لباسهایمان شده است. مسیر رسیدن به محصول نهایی، متریال و روند تولید، همگی درون اجتماعها و فرهنگها جاسازی شدهاند. چاپ بلوک(Block Print) در هندوستان سنتی معیشتی محسوب میشود که خیلی از مردم تواناییاش را دارند، چرا که بخش حیاتی اجتماعشان را شکل میدهد. از نمونههای دیگر میتوان به اوت کوتور (Haute Couture) در پاریس و یا توئید (Tweed) و تارتان (Tartan) در جزایر اسکاتلند اشاره کرد. این تواناییها فرد به فرد و نسل به نسل توسط دورههای کارآموزی که اغلب در دل خانه و خانوادهها شکل میگرفته، منتقل گشته و همچنان نیز ادامه دارد.
لباسها در دل زندگی روزمرهمان جا پیدا کردهاند. اما آنها یک داستان پنهان دارند. زمانی که ما تیشرتی سر صبح تنمان میکنیم و یا هنگام سرما شالی دور گردن میپیچیم و یا لباس نازک و جذبی را برای جشن انتخاب میکنیم، تاریخمان را همراه با خود داریم، سیاست و همچنین فرهنگمان را؛ نشان میدهیم که ما که هستیم و به چه چیزی اعتقاد داریم. کالین فرث در سکانس آغازین فیلم یک مرد مجرد (A Single Man) در نقش جورج میگوید: "زمان زیادی میبره که صبحها خودمو تبدیل به جورج کنم."